سی سالگی به بعد که هنوز عاشق باشی دیگر اسمش را نمی نویسی
کف دستت د دورش را قلب بکشی یا عکسش را بگذاری لای کتاب درسی ات
و هی نگاهش کنی سی سالگی به بعد که عاشق باشی
هر عصر یک لیوان چای می ریزی می نشینی پشت
پنجره و تمام شهر را در بارانی که نمی بارد با خیالش قدم میزنی
:: برچسبها:
دلنوشته چشمان بی فروغ,
|